دورهمی قسمت 10


من و دوستان تنیس

همه چی میزارم

قسمت ۱۰

شروع

یوکیمورا_بس کنید دیگه.؟

ایجی_عادت میکنی.

_به چی عادت میکنه؟

ایجی_به تو.

_جان؟

مومو_تو به بقیه اهمیت نده بازیتو بکن.

_تو کاری جز دست انداختن من کاری نداری؟

مومو_نه.

_ایش.

سر جام وایسادم احساس کردم دارم داغ میشم حس خوبی بود .

بانتا_ریوس خوبی؟

هرداد_مومو همین رو میخواستی ؟عصبانی شد.

مومو_این که از کایدو بدتر عصبانی میشه.

انی_فقط بپا.

هما_بپا چیه؟باید بگی فرار کن.

انی_اینم فکر خوبیه.

(انیکا یا همون انی)

به ریوس نگاه کردم معلوم بود اعصبانیه یه لبخند شیطانی رو لبش بود و چشماش بسته بود.

تزوکا_امیدوارم به ضربه انتقام نرسه.

هرداد_امیدوارم.

_ایقدر اوضاع خرابه؟

ایجی_اره.

دوباره به ریوس نگاه کردم که یهو چشماش رو باز کرد چشماش مثل قبل سفید نبود رنگی بود .

اکایا_از پارسال هم بد تره.

سانادا_ممکنه به اون دوتا صدمه بزنه؟

اویشی_مشکل ایناست که ممکنه به مومو هم اسیب برسونه.

جکال_چند برابر از اون حالت اکایا بدتره؟

فاطی_اگه به اسیب رسوندن باشه از اون حالت اکایا ۱۰برابر بدتره.

هرداد_اون خود شیطان سفیده.

_اوه من که جای اونا بودم در میرفتم.

هرداد_حتی اگه در برن عین اتفاق سارنا می افته.

_موموشیرو مواظب باش.

مومو_هستم.

کایدو_باشی هم اسیب میبینی.

فوجی_بسه دیگه.

سایو_دخلشون اومد.

فاطی_اون که صد در صد.

ترسا_حالا چیجوری ارومش کنیم؟

_نمیدونم.

ارمی_داره سرو میزنه.

همه به ریوس نگاه کردیم یعنی سرو چرخشی رو میزنه؟یا نه؟ ریوس سرو رو زد وعین صاعقه از کنار صورت ایکا گذشت وزخمی شد.

ایکا-این چی بود؟

-سرو صاعقه؟

تزوکا-اره.از دفعه قبل سریع تر شده.

فاطی-چی؟سریع تر اون موقع چی بوده که الان سریع ترشده؟

ترسا-اره.

ریوس-خوشت اومد خانم ایکا؟

یوکیمورا-داری چی کار میکنی ریوس؟

ریوس-نمیدونم خودمم.

بانتا-1-1 ایکا سرو میزنه.

ایکا سرو زد و موموبرگشت زد و یوکیمورا سریه توپ رو برگشت زد چون قوی بود توپ ارتفاع گرفت وریوس برید که بزنه که راکت ازدستش ول شد و افتاد زمین وتو خودش جمع شد.

-ریوس؟حالت خوبه؟

ریوس به زحمت گفت-یوکیمورا راکت.

همه به یوکیمورا نگاه کردن که راکت ریوس میرفت سمتش یوکیمورا سریه جاخالی داد و راکت افتاد زمین همه به سمت ریوس رفتیم اولین نفر مومو بود معلومه اوله چون تزدیکش بود. نزدیک ریوس رفتیم تو خودش جمع شده بود و ناله میکرد.ناراحت شدم درسته دوست قدیمیم نیست ولی دوستمه.ویهو قش کرد.

(ریواس)

توپ از زمین ارتفاع گرفت رفتم که اسمش بزنم  یهو قلبم درد گرفت و راکت از دستم ول شد و افتادم زمین.

انی-ریوس؟حالت خوبه؟

به زور گفتم-یوکیمورا راکت.

راکت به سمت یوکیمورا رفت راکتم چون خیلی سنگین بود وکسی جز من نمیتونه بلندش کنه وممکن بود به یوکیمورا صدمه برسونه یوکیمورا جاخالی داد و راکت افتاد زمین همه به سمتم اومدن ولی مومو زود تر رسید چون نزدیک تر بود دیگه هیچی نفهمیدم و دنیا برام تار وتاریک شده بود.

(هما)

همه به سمت ریوس رفتیم مومو ریوس روبقل کرد ریوس از هوش رفت همه نگرانش شدیم حتی سانادا.

سانادا-چی شد؟

مومو-نمیدونم.

-بریم بیمارستان .

همه موافقت کردن قبل از این که بریم سانادا به سمت راکت ریوس رفت که بیارش ولی هرکاری که کرد نتونست بلندش کنه.

سانادا-بچه ها بیاین.

همه به نوبت سعی کردن که راکت رو بلند کنن حتی من ولی نشد.

ادمینا-پس بگو چرا به یوکیمورا اخطار دادمیدونست اسیب میبینه.

تزوکا-بهتر بریم بیمارستان یوکیمورا ممنون که گذاشتی بیایم.

یوکیمورا-خواهش میکنم نمیخواین ما هم بیایم؟

ترسا-نه نمیخواد خودمون میبریم.مومو بدو.

-ماشین که داریم ولی راننده؟

هرداد-اونش با من بریم.

همه سوار ماشین شدیم هرداد پشت فرمون نشست و کمربندش رو بست.

هرداد-خانم ها واقایون سفت بچسبید که راننده اتومبیل رانی اومد.

تزوکا-هرداد مواظب.......................

تا تزوکا ادامه حرفش رو بگه هرداد پاش رو ترمز گذاشت و ماشین از زمین کنده شد و به سمت بیمارستان رفت صدای جیغ دخترا اومد برگشتم که دیدم دخترا به صندلی یا بقل دستی خود چسبیدن ایجی و ارمی بدجور به هم چسبیده بودن و ادمینا بازوی تزوکا رو گرفته بود و انی به برایان چسبیده بود و بقیه به صندلی منم که شانس اوردم کمربندم رو بستم مومو رو نگاه کردم کردم که سفت ریوس رو چسبیده بود و مواظب بود نیوفته.

-هرداد مواظب باش.

هرداد-هستم.

-معلومه 4 بار نزدیک بود تصادف کنی.

ترسا-بیمارستان اون جاست .

هرداد سریع ترمز کرد و مومو سریع پرید بیرون وبه سمت بیمارستان رفت و بقیه دنبالش رفتیم.

مومو-یه برانکارد بیارید.

یه پرستار برانکار اورد ومومو ریوس رو روش گذاشت و تند تند توضیح میداد که چه اتفاقی افتاد هرداد هم کنار دکتر بود.

دکتر-همه برن بیرون و فقط یه همراه باشه.

هرداد-من هستم.

-هرداد بهتر یست یه دختر مواظب باشه؟

هرداد-باشه حالا کی میره؟

انی-من میرم .

همراه دکتر رفت.

تزوکا-همه برن خونه هاشون فردا خبرتون میکنم.

هرداد-من هستم.

ادمینا-منم هستم.

-من که صد درصد.

سابی-پس ما میریم.

وبچه ها رفتند به ساعت نگاه کردم نزدیک 8بود.

تزوکا-شما ها برید به خانوادهاتون خبر بدید.

-باشه.

همه رفتن بیرون و ما موندیم.

-خب چیکار کنیم؟

هرداد-نمیدونم.

سرم رو گذاشتم رو پام که صدای خش خش اومد.

هرداد-میدونم از ناهار به بعد چیزی نخوردی.

-ممنون تو بقیه؟

برای خودم و بقیه گرفتم وبرای انیکا رو دادم.

تشکر کوتاهی کردم شروع کردم به خوردن اوم خوش مزس هرداد ازکجا میدونه من از این ساندویچا دوست دارم هرداد و ادمیتا داشتن میخوردن و تزوکا سرش رو به دیوار چشبونده بود و یه چیزایی زیر لبش میگفت اینم اینویی شد.

هرداد-تزوکا یه چیزی بخور تواز صبح تاحالا چیزی نخوردی.

تزوکا-باشه.

اونم شروع به خوردن کرد تو خوردنش هم غرور داره ای بابا کی میاد زن این بشه ادمیتا براش مناسبه عین همن بعدا با بچه ها نقشه میکشم.

تزوکا-بهتره به خانوادتون خبر کنید.

-باشه.

انیکا اومد بیرون وبا گوشیش به دادشش زنگ زد واز اجازه گرفت تزوکا وادمیتا هم با گوشی خودشون زنگ زدن.که هرداد گوشیش رو به من داد.

-قبلا از این کارا نمیکردی؟

هرداد-الان میکنم.

به دادشم هاوش زنگ زدم وخبرش کردم.

-بیا.

هرداد-برای همین بهت نمیدم.

-حالا.

تزوکا-هردادزنگ زدی به خانوادت؟

هرداد-اخه روم نمیشه همشون ریواس رو به من سپرده بودن.

تزوکا-عیب نداره زنگ بزن.

هرداد به خانوادش زنگ زد و به قیافه در هم گوشی رو قطع کرد.

هرداد-................................

هرداد چی میگه؟اتوبه چی کار میکنه؟برای ریواس چه اتفاقی میوفته؟ایا میتونه تنیس بازی کنه؟یا از ضربه10گانه.

درقسمت11 میفهمید.

فیشینگ

هرگز نشه فراموش نظر فراوان.

 

(فوجی سه گانه داره من 10 گانه خدا به داد برسه)


نظرات شما عزیزان:

هما
ساعت13:39---7 اسفند 1394
ترمز گذاشت و ماشین از زمین کنده شد و به سمت بیمارستان رفت صدای جیغ دخترا اومد برگشتم که دیدم دخترا به صندلی یا بغل دستی خود چسبیدن خو وقتی برگشتم یعنی جلو بودم
پاسخ:جان?


هما
ساعت20:14---3 اسفند 1394
یعنی چی به پشت نگا کردم یعنی من جلو بودم جییییییییییییغغغغغغغغغ ریوااااااااااااااسسسسسس
پاسخ:کجا من چنین چیزی نوشتک؟


هما
ساعت20:13---3 اسفند 1394
من غلط بکنم ساندویچ دوست داشته باشم

هما
ساعت20:12---3 اسفند 1394
جییییییییغغغغغغغغ ریوس دسم بهت برسه ناقصت می کنم مگه نگفتم نه ریوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس نمووووووووووووخووووووووووووااا اااااااامممممممممم چرا شما دوستا منو عذاب میدید (تو انی )
پاسخ:چرا


a r m i t a # v a m p i e r
ساعت18:26---27 بهمن 1394
بسییی عالیییییییییییییییی بووووووووووود

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 10 بهمن 1394برچسب:,ساعت 17:13 توسط ریواس روکاکی| |


Power By: LoxBlog.Com